لحظهای درنگ کن و به زیر پای خود نگاهی بینداز. این همان گیاهی است که با درختان، خدای خویش را سجده کرده و لحظهای از تسبیح و ذکر خالق خویش غفلت نمیورزند.
نیمنگاهی به مورچگان دائم در تلاش بیفکن؛ این موجود که به چشم حقیر و ناتوان میآید، سلیمان نبی (ع) و لشکریانش را کمتوجه به اطراف خود توصیف نموده است.
سرتان را بلند کنید و به کوههای بلند بنگرید؛ این همان کوههایی هستند که با داوود نبی (ع) همنوا شدند.
پرندگان که با نوای خوششان دل را به وجد آورده و جلوهای از ظرافت خلقت و آفرینش را به نمایش میگذارند، همانند انسانها دارای امّتهایی هستند و در مقابل اعمال خویش پاسخگویند.
سنگریزههای کنار رودخانه خاطراتی از سفری طولانی از بلندای کوهها و دشتهای پهن را بازگو میکنند که همراهی با آب و تحمّل رنج سفر، همنشینی با دریا و گوهرهای گرانبها را در پی دارد.
زنبوری که با تواضع و فروتنی بر راه پروردگارش در حرکت است و از تمام ثمرات مینوشد و شفای درد انسانها را میسازد، مورد عنایت خدای خویش بوده و همانند انسانهای برگزیده، وحی بر او نازل شده است و...
هر آنچه که به چشم آید یا ز چشمان مخفیست، با زبان حال خویش خدای سبحان را تسبیح گوست و بقای خویش را در ذکر و یاد او میداند.
لحظهای با سفر موجودات دور و بر خود همراه باشید که چهسان همرنگ و یکنواخت مقصدی را در پیش دارند و هیچکدام از آنها دیگری را مانع از رسیدن خود به مقصد نمیداند. بودن و رسیدن را با همدیگر زیبا میدانند. اگر آنها را از چرخهای که در آن قرار دارند بر دارید، نه زندگیشان مفهومی خواهد داشت و نه دیگران هم آسانتر به مقصد خواهند رسید. این است سرّ یکنواختی و هماهنگی نظام خلقت.
امّا ما چه وظیفهای در قبال این همه شگفتی و زیبائی خلقت داریم؟ اگر خود را تافته جدابافته از طبیعت پیرامون خود بدانیم، همانند زندانیای خواهیم بود که برای رهائی از این اسارت لحظهشماری میکند و با هر وسیلهای در پی تخریب موانعی است که زندان او شدهاند. اما بینشی که برخواسته از آموزههای دینی است تمام ذرات جهان را در حال ذکر و نماز و تسبیح خدای خویش میداند و زندگی خود را زمانی با ارزش میداند که با این همه مخلوقات ریز و درشت همنوا شده و تسبیحگویان همراه آنان به سر منزل مقصود رهسپار گردد. در این بینش هیچ ذرهای عبث خلق نشده است و هیچ برتری در بین مخلوقات وجود ندارد، همه آنها به مسؤولیت و وظیفه خود آگاهی کامل داشته و ذرهای از آن تخطّی نکرده و همواره در پی جبران کوتاهیهای خویشند. در این بینش انسان به عنوان جانشین خدای خویش مسؤولیت حفاظت از تمام مخلوقات خدا را داشته و در کنار بهرهگیری خود، مغرورانه و متکبّرانه هر آنچه که مناسب خویش نمیداند، نابود نمیگرداند و همه چیز را در خدمت خویش نمیپندارد. انسان غافل و مغرور هیچ ارزش و احترامی نه تنها برای سایر مخلوقات، بلکه حتی برای همنوع خویش هم قائل نخواهد بود. او هرگز درک نخواهد کرد که از موجودات تکسلولی تا کهکشانهای بسیار بزرگ، عاقلانه و هوشمندانه خدای خویش را تسبیح گویند و لحظهای از دستورات خالق متعال تخطّی نمیکنند. او همهی مخلوقات غیر خود را فاقد عقل و شعور دانسته و خود را برتر و بهتر از آنها دانسته و با قدرت تمام و بدون هیچگونه احساسی آنها را به نابودی میکشاند.
اما انسانی که خود را همانند سایر موجودات مخلوق خدای سبحان دانسته و حفظ و نگهداری آنها را هم بر خود واجب میداند، هیچگاه حاضر به نابودی حتی یک تکسلولی هم نخواهد شد و خود را در قبال رفتار خود با سایر مخلوقات مسؤول خواهد دانست. چنین انسانی حافظ طبیعت و محیط زیست خواهد بود و علفی را بیدلیل و بدون توجه به اینکه نیازی از نیازهای او را رفع کند، نکنده و شاخهای را نخواهد شکست. حتی سنگریزهای را با احترام بر میدارد و به مسیری که در زندگی طی کرده است، احترام خواهد گذاشت. او پرندهای را در کمال قساوت و سنگدلی شکار نکرده و در قفس نخواهد انداخت. او به هدفمندی خلقت مخلوقات ایمان دارد و هرگز به خود اجازه نخواهد داد که موجودی که در دایره خلقت مورد عنایت خدای خویش بوده و هدفی در پیش دارد، از بین برده و نسلش را منقرض نماید. او که صدای حشرات و پرندگان و جریان رود و باد را ذکر و تسبیح خدای خویش میداند، چگونه حاضر خواهد شد کسی را در حال نماز و ذکر از پای در آورد و زبانی را از ذکر و تسبیح خدای خویش بیندازد. چنین انسانی مغرورانه و متکبرانه بر زمین قدم نخواهد گذاشت چراکه میداند نه زمین را میتواند بشکافد و نه به اندازه کوهها قد خواهد کشید، پس متواضعانه بر زمین ذاکر پای میگذارد و همواره مواظب است که علفی، موری یا حشرهای را غافلانه زیر پایش له نکند. چنین انسانی زندگیش در کمال تواضع و فروتنی خواهد بود. مخلوقات دیگر را همنوا با خود در مسیر تعالی خواهد دانست و بر دیگران فخر و مباهات نخواهد کرد. همواره در حفظ و نجات سایر مخلوقات کوشا و ساعی خواهد بود و در جبران کوتاهیهای خود در این باره تلاش خواهد کرد.
حال بیایید با این نگاه و بینش محیط زیست را احترام گذاشته و از نابودی مخلوقات ریز و درشت جلوگیری نمائیم. در این صورت است که به مسؤولیت جانشینی خدای خویش عمل کردهایم.
گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرات عالم در نهان با تو گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
نظرات